-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 تیرماه سال 1385 22:34
فعلا دارم میرم اهواز شاید تا اخر تیر و تو این چن مدت از نوشابه ام دورم ... واسم دعا کنین که بتونم تحمل کنم قراره که چهارشنبه با برو بچ -سارا .سمیرا. پوریا. محمد رضا. محمد علی. حامد. حمید . فاطمه. ساناز . اشکان . یاشار . ... - بریم رستوران شرکت نمیدونم میتونم کاری کنم که کسی متوجه نشه که من یه چیزی کم دارم یا نه ......
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 تیرماه سال 1385 23:16
الان با زهرا چتیدم وای من خیلی اشتباه کردم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییی زهرا واسه من از ۶۰ تا مدیتیشنم بهتره امیدوارم بتونم جبران کنم هیچی در باره حرفامون نمی گم ........................................................................... ..................... .....................................................
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1385 23:35
از همه لرا بدم میاد از بابامم بدم میاد ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا امروز با ناهید میرم نمایشگاه باهام دعوا میکنه که چرا به روزبه نگفتی بیاد اینجا خودمو نکشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینجوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینم از بابام بی احساس . و....... ولی خیلی اعصابم خورده وحشتناک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 خردادماه سال 1385 16:34
سلام علیکم میبینم که هفته پیش میرزا پور در عرض ده مین رید به ۷۰ میلیون ایرانی چش شیطون کور(!) آنفولانزا هم گرفتیمو یه دو سه ساعت که چه عرض کنم یه کم بیشتر دیشب بستری شدم اونم تو کلینیک مهر طبقه همکف ویرایش ... خندم گرفته بود .... تازه این انفولانزاه هم که مثل آدم نیستش دمار از روزگارم در آورده به جای گلو درد و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 خردادماه سال 1385 23:23
سلام فکر کنم این یکی اپه خیلی طولانی شه ولی خوب از همین حالا میگم مجبور نیستی بخونی جاست فور خودمه که دوساله دیگه اینا رو بخونمو یادشون بیفتم .. آه .... خوشحالم یعنی باید خوشحال باشم چون هیچ مشکلی ندارم چون همه چیز حل شد همه چیز، واسه اونم خوشحالم چون همین هیچ کاری نکردنم باعث شد که اون به خیلی چیزایی رو که از دست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 11:02
نمی دونم چرا ولی الان هیچ احساسی ندارم اصلا نمیدونم چمه احساس میکنم دیگه هیچی ازم باقی نمونده ... احساس میکنم هیچ توانی ندارم هیچی .. امروز خیلی حالم گرفته شد وحشتناکم بهم بر خورد نمی دونم میتونم بگم حق با اون بوده یا من ولی مگه من چه گناهی کردم؟ خدا خوشش میاد من اینطوری بشم؟ نمیدونم چرا هیچی واسم مهم نیس نه درس نه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 15:57
سلام نمیدونم چمه احساس میکنم جون تو بدنم نیس خیلی بی حالم اما خوب تونستم تا فعلا عربی رو بخونم اما دیگه توان ندارم ... امروز صبح که بیدار شدم ساعت 8 صبح یکی زنگ درو زد منم تنها بودم دیدم نمیشناسمش درو باز نکردم(البته نفهمید که من دیدم اونو) یه تیپ ضایعی داشت ... اومدم رفتم تو اتاق دیدم انگار یکی هی میزنه به در رفتم...
-
اینم از امروز
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 16:54
وای سرم همیشه پیشونیم درد میگرفت یا پشت سرم(وقتی زیاددرس میخوندم) اما الان کل سرم از شرق به غرب و از شمال به جنوب و کشیده شده به شمال غربی و جنوب غربی واییی واسم دعا کنین خوب شم ... دیروز نشستم عین سگ خوندم و موقع استراحتم در عرض 10 مین میومدم نظرامو چک میکردم همش منتظر یه نفر بودم ولی خوب واسم نظر نذاشته بود مثل...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 17:55
سلام نمی دونم خوشحالم یا ناراحت امروز نمیدونم روزه خوبی بود یا نه خیلی چیزا رو دیدم و به خیلی چیزا هم رسیدم .... امروز امتحان شیمی داشتم و مثل همیشه مثل ... نشستم خوندم واقعا دیگه دیشب مغزم داشت سوت می کشید اما خوب خیالم راحت بود چون مستر طرب امتحاناشونو همیشه اسون می گرفتن منم به خیال اینکه آسونه خیالم تخت بود که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اسفندماه سال 1384 18:05
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 16:21
سلام بخشین اگه چن مدتی نیومدم قول میدم زوده زود اپ کنم موفق باشین
-
جالب ترین خطای چشم
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 14:09
آیا می توانید نقاط سیاه را بشمارید؟ آیا خطوط افقی موازیند یا نه؟ این فیل چند تا پا داره؟ چند چهره در این تصویر می بینید؟ آیا می توانید در عکس زیر 4 گرگ ببینید؟ In the picture below, do you see a face and the word liar? در عکس زیر به نظر میرسد دایره وسط سمت چپ بزرگتر از دایره وسط سمت راست باشد اما این طور نیست و با هم...
-
اگه گفتی
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 20:16
این حرفها رو به ترتیب عدد بچین ۳ S 9 R 6E 1T 10I ۷ K 2O ۴ A 8A 5R
-
گریه
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 12:51
گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید
-
تو باهوشی؟
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 16:58
این ۴ سوال رو باید سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی. آماده ای؟ برو پایین تر..... سوأل اول : فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟ پاسخ: اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید،...
-
تو باهوشی؟
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 16:42
این ۴ سوال رو باید سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی. آماده ای؟ برو پایین تر..... سوأل اول : فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟ پاسخ: اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 16:40
این ۴ سوال رو باید سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی. آماده ای؟ برو پایین تر..... سوأل اول : فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟ پاسخ: اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید،...
-
دلم گرفته
پنجشنبه 8 دیماه سال 1384 12:05
سلام الان دیگه بغضم میترکه یکی به داد من برسهههههههه
-
پاورقی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 21:27
ای کسانی که مامور خاک کردن من هستید، مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا بدانند که سیاه بخت بوده ام ، دستانم را بیرون بگذارید که بدانند با خود چیزی نبرده ام ، چشمانم را باز بگذارید که بدانند چشم انتظاری کشیده ام ، قالب یخی بر سر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب آب شود و به جای مادرم گریه کند... سلام من مریم ۱۶ سالمه این...
-
پاورقی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 21:27
ای کسانی که مامور خاک کردن من هستید، مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا بدانند که سیاه بخت بوده ام ، دستانم را بیرون بگذارید که بدانند با خود چیزی نبرده ام ، چشمانم را باز بگذارید که بدانند چشم انتظاری کشیده ام ، قالب یخی بر سر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب آب شود و به جای مادرم گریه کند... سلام من مریم ۱۶ سالمه این...
-
پاورقی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 21:27
ای کسانی که مامور خاک کردن من هستید، مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا بدانند که سیاه بخت بوده ام ، دستانم را بیرون بگذارید که بدانند با خود چیزی نبرده ام ، چشمانم را باز بگذارید که بدانند چشم انتظاری کشیده ام ، قالب یخی بر سر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب آب شود و به جای مادرم گریه کند... سلام من مریم ۱۶ سالمه این...
-
پاورقی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 21:27
ای کسانی که مامور خاک کردن من هستید، مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا بدانند که سیاه بخت بوده ام ، دستانم را بیرون بگذارید که بدانند با خود چیزی نبرده ام ، چشمانم را باز بگذارید که بدانند چشم انتظاری کشیده ام ، قالب یخی بر سر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب آب شود و به جای مادرم گریه کند... سلام من مریم ۱۶ سالمه این...
-
پاورقی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 21:27
ای کسانی که مامور خاک کردن من هستید، مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا بدانند که سیاه بخت بوده ام ، دستانم را بیرون بگذارید که بدانند با خود چیزی نبرده ام ، چشمانم را باز بگذارید که بدانند چشم انتظاری کشیده ام ، قالب یخی بر سر من بگذارید که با اولین طلوع آفتاب آب شود و به جای مادرم گریه کند... سلام من مریم ۱۶ سالمه این...